با من باش با تو هستم
نیشخندی زدی و رفتی در تاریک ترین شب...
که حتی قاصدک نشانی از تو نداد...
شکستم...و هیچ کس به حرمت شکستنم نگریست...
تو فهمیدی؟
نه باز هم این من بودم که تنها ماندم...
این من بودم که شکستم...
و این من بودم که فراموش شدم...
درد تازه ای نیست...
ارزو ها همه سوختند و من هم ...
تو بمان همانگونه که ان شب نگاه محتاجم را نشناختی...
و من می مانم و یاد تو
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط راه هشتم
آخرین مطالب